![]() تندیس استاد فرشچیان مقابل موزه فرشچیان، مجموعه فرهنگی سعدآباد |
|
نام اصلی | محمود فرشچیان |
نام | محمود فرشچیان |
زاده? | 4 بهمن 1308 اصفهان، ایران |
ملّیت | ایرانی |
حوزه فعالیت | نقاشی |
رشته | نگارگری |
سبک | مینیاتور |
وبگاه | www.Alirezakhosravi.parsiblog.com |
محمود فرشچیان استاد برجسته نگارگری ایران است.
فرشچیان پس از آموزش نزد استاد امامی و بهادری و دانشآموختگی از مدرسه هنرهای زیبای اصفهان، برای گذراندن دوره هنرستان هنرهای زیبا به اروپا سفر کرد و چندین سال به مطالعه? آثار هنرمندان غربی در موزهها پرداخت. بنا بر گفته وی در موزههای اروپا، اول کسی بود که وارد موزه میشد با بستهای از کتاب و قلم، و در نهایت آخر از همه، خود او بود که از موزه خارج میشد.
پس از بازگشت به ایران، فرشچیان کار خود را در اداره کل هنرهای زیبای تهران آغاز کرد و به مدیریت اداره ملی و استادی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزیده شد.
محمود فرشچیان، هم اکنون در نیوجرسی آمریکا ساکن است و سفرهای دورهای و فصلی به ایران دارد.
فیلم مستندی نیز با عنوان عشقپرداز به کارگردانی محمد هادی کاویانی، با حضور عزت الله انتظامی، پرویز پورحسینی و با صدای زیبا بروفه در نکوداشت او ساخته شدهاست که در آیین رونمایی کتاب پنجم استاد به نمایش در آمد. آخرین و پنجمین جلد از کتاب آثار "محمود فرشچیان" شامل تازهترین آثار این هنرمند از سوی انتشارات گویا شامل 150 اثر نگارگری و طراحی از تازهترین آثار محمود فرشچیان در 258 صفحه رنگی با کاغذ گلاسه در سال 1387 منتشر شده است. ناصر میرباقری ناشر این کتاب درباره ویژگیهای این کتاب گفتهاست که این کتاب در قطع رحلی سلطانی در 8 رنگ، در جلدهای مختلف چرمی، گالینکور با قاب مخصوص به خود روانه بازار شده که برای اولین بار در کتابهای آثار فرشچیان از رنگ متالیک نیز استفاده شده است[1]
استاد رضا عابدینی فارغ التحصیل رشته طراحی گرافیک از مدرسه هنرهای تجسمی (1364) و لیسانس هنر از دانشگاه هنر تهران است. وی متولد 1346 در تهران است و فعالیت حرفه ای خود در گرافیک را از سال 1368 آغاز نموده است. در سال 1372 دفتر طراحی رضا عابدینی را تأسیس کرد. وی در نمایشگاه های فردی و نمایشگاه های گروهی معتبری شرکت داشته و نامش در لیست جوایز بسیار معتبر طراحی گرافیک به چشم می خورد.
در سال 1385 جایزه طراحی پرنس کلاوس هلند را دریافت کرد. این جایزه هر ساله به منظور توسعه فرهنگ، افزایش آگاهی فرهنگی و ارتقای تبادل فرهنگی و توسعه آن، به هنرمندان، متفکران و بنیادهای فرهنگی جهان اعطا می شود. برگزارکنندگان، عابدینی را نه برای آنکه گرافیست چیره دستی است یا سابقه ای طولانی در خلق آثار هنری اش دارد انتخاب کرده اند، بلکه تأثیرگذاری وی ملاک اصلی مورد توجه شان بوده است.
در ادامه رزومه استاد رضا عابدینی برای آشنایی بیشتر علاقه مندان به طراحی گرافیک، ارائه شده است:
رضا عابدینی - GDS / AGI
متولد 1346 تهران، ایران
فارغ التحصیل رشته طراحی گرافیک از مدرسه هنرهای تجسمی 1364
لیسانس نقاشی از دانشگاه هنر تهران 1371
فعالیت حرفه ای به عنوان طراح گرافیک از 1368
تأسیس دفتر طراحی رضا عابدینی، تهران ،1372
نمایشگاههای فردی:
· در جهت عکس، ایران، 1380 درابتدا، ایران، 1380
· بازگشت، ایران، 1381
· پاسخ، ایران، 1381
· کتاب نگاه، پاریس 1383
· زبان مادری، تایوان 1383
· زبان تصویری رضا عابدینی، آمستردام 1384
· بدون حرف، ایران 1385
· هلند1385 Den Haag، نمایشگاه پوستر، POSTRAM
نمایشگاههای گروهی:
· پوستر فیلم، تهران 1372،73،75
· دوسالانه تهران 1370،78،82
· پوسترهای فرهنگی، جزیره قشم 1377
· نسل چهارم، تهران 1377
· نمایشگاههای گروهی در قزوین، هنگ کنگ، کره، ورشو، پاریس، ژاپن، چین، اوکراین، اسن،امونت، Echirolles ،Toyama،Trnava،Brnoبیروت، آمستردام، دوبی، دوهه، استانبول، کلرادو،
جوایز:
· جایزه اول: بهترین پوستر فیلم برای جشنواره بین المللی فیلم فجر، ایران 1372،73،75
· جایزه ویژه منتقدان فیلم، برای بهترین پوستر فیلم، ایران 1373
· بهترین پوستر فیلم، ایران 1375 IRIB جایزه ویژه
· جایزه سوم، پوستر، ششمین دوسالانه طراحان گرافیک ایران، تهران 1378
· جایزه ویژه، خلاقیت، انجمن طراحان گرافیک ایران، تهران 1378
· جایزه ویژه، دوسالانه بین المللی طراحی پوستر چین، چین، 1382
· جایزه افتخاری، نمایشگاه بین المللی پوستر کلرادو، ایالات متحده امریکا 1382
· جایزه اتحادیه هنرمندان تجسمی جمهوری چک، برنو، 1382
· جایزه دوم، پانزدهمین فستیوال پوستر شامونت، فرانسه، 1382
· جایزه طلا، سه سالانه بین المللی طراحی پوستر هنگ کنگ،هنگ کنگ 1382
· جایزه اول و مدال طلا، هشتمین دوسالانه بین المللی طراحی پوستر مکزیک 1382
· جایزه نقره، دومین دوسالانه بین المللی طراحی پوسترکره، 1382
· جایزه اول، اولین دوسالانه بین المللی طراحی پوسترجهان اسلام، ایران 1382
· مدال برنز، دومین دوسالانه بین المللی طراحی پوستر چین 1383
· جایزه اول، نهمین فستیوال مطبوعات کودکان و نوجوانان، ایران 1383
· مدال نقره، بیستمین دوسالانه بین المللی طراحی پوستر ورشو، لهستان 1384
· جایزه اصلی پرنس کلاوس، هلند 1385
فعالیت ها:
· عضو انجمن طراحان گرافیک ایران، 1376
· (AGI) عضو انجمن بین المللی طراحان گرافیک 1380
· I.G.D.S سرپرست کمیته فرهنگی 1378
· نویسنده و منتقد در حوزه هنرهای تجسمی از 1369
· ویرایش بخش تجسمی ماهنامه سوره، 1371،72
· مدیر هنری مجله تصویری" منظر"
طراحی کتاب ها:
· پیامبرنوشته خلیل جبران، ایران، 1376
· کتاب تصویری "منظر"، ایران، 1378
· هنرچاپ، کتاب درسی در مدارس هنری ایران، 1379
· قصه کوتوله ها و درازها، ایران، 1379
· اتوبیوگرافیک، گزیده ای از کارها،ایران، 1381
· در ابتدا...، گزیده ای از کارها،ایران، 1382
· فرانسه 1383، PYRAMYD انتشارات ،Design & Designers رضا عابدینی، طراحی و طراحان
· "New Visual Culture of Modern Iran" فرهنگ جدید تصویری ایران مدرن با همکاری هانس و البر
· هلند 1385 انتشارات BIZ، With Hans Wolbers
·
تدریس:
تدریس طراحی گرافیک، طراحی بصری، چاپ، طراحی پوستر، تایپوگرافی، تایپ و تصویر در دانشگاه تهران، مدرسه هنرهای زیبا، دانشگاه آزاد، دانشگاه الزهرا
Workshops:
· فرانسه، پاریسECV
· هلند آکادمی Hallo
· فرانسهIntuit/Lab
· قطر VCUQ
· لبنان LAU
· ترکیه Mimar Sinan
· دوبی AUD
· تایوان CPC
· استرالیا RMIT
قباد شیوا، طراح گرافیک ایرانی، از سالهای جوانی برای عرضهی گرافیک بومی و برخاسته از فرهنگ ایرانی کوششی پیگیر داشته و اکنون در نگاه جهانیان به عنوان طراح گرافیک دارای سبک مطرح است. دانشنامهی بریتانیکا در ویرایش 2007 میلادی در بخش گرافیک کشورهای در حال توسعه به معرفی او به نمایندگی از قارهی آسیا پرداخته و پوستر بزرگداشت سعدی او را چاپ کرده است. شیوا نخستین طراح گرافیک معاصر ایران است که خط شکسته نستعلیق را نه به عنوان عامل فرعی و خبررسان، بلکه به عنوان یک عنصر گرافیگی در آثار خود به کار برده است. انجمن بین المللی طراحان گرافیک او را به عنوان یکی از 12 طراح گرافیک برتر جهان برگزیده است.
متولد 1319 همدان
- فارغ التحصیل رشته نقاشى دانشکده هنرهاى زیبا 1345
- تحصیل در رشته طراحى ارتباطى از دانشگاه pratt نیویورک (آمریکا)
1348: برنده مسابقه طراح پوستر براى سومین جشن هنر شیراز
1354: برنده مسابقات مختلف در طراحى پوستر براى فستیوال هاى هنرى در ایران
1354: برنده مسابقه طراحى آرم براى سندیکاى گرافیست هاى تهران
1357: مدال و دیپلم براى طراحى پوستر از بى ینال بین المللى گرافیک برنو در چکسلواکى
1358: جایزه اول در مسابقه طراحى محیطى – نیویورک
1359: برنده اول در مسابقه طراحى آرم براى بخش هنرى المپیک ورزشهاى زمستانى در نیویورک Lake Placid و همچنین ورود در کتاب ( who S who in Graphic World)، شماره دوم – سال انتشار 1982 و شماره سوم 1994 – سوئیس
* آثار چاپ شده در سطح بین المللى:
1353: مجله Novoum – آلمان
1354: کتاب سالیانه Modern Publicity – آلمان
1355: کتاب Graphic Poster – سوئیس
1356: مجله Designe – ژاپن (4 اثر)
1357: مجله Project – لهستان و همچنین کتاب سالیانه تخصصى گرافیک Modern Publicity در لندن (2 اثر)، چاپ آثار در جلد دوم و سوم کتاب (هوز هواین گرافیک)
* موزه ها:
1353: کلکسیون مجموعه آثار پوستر در مرکز طراحى شهر لندن London Design Center
1355: انتخاب آثار در کلکسیون موزه ژرژ پمپیدو – فرانسه
1384: موزه پوستر – هلند و نیز آرشیو مجموعه داران بین المللى
1353: همکارى با مجله Designe و مؤسسه گرافیک Pentagram لندن
1354: کار در مجله پارى ماچ Paris Match، پاریس
59-1358: کار در آتلیه Milton Glazer، نیویورک
1360 تاکنون: تدریس در دانشکده هاى هنرى – تهران
1372 – 1364: مدیر هنرى انتشارات سروش – صدا و سیما و عضو هیأت داوران و انتخاب دوسالانه هاى
گرافیک ایران
قباد شیوا، طراح گرافیک ایرانی، از سالهای جوانی برای عرضهی گرافیک بومی و برخاسته از فرهنگ ایرانی کوششی پیگیر داشته و اکنون در نگاه جهانیان به عنوان طراح گرافیک دارای سبک مطرح است. دانشنامهی بریتانیکا در ویرایش 2007 میلادی در بخش گرافیک کشورهای در حال توسعه به معرفی او به نمایندگی از قارهی آسیا پرداخته و پوستر بزرگداشت سعدی او را چاپ کرده است. شیوا نخستین طراح گرافیک معاصر ایران است که خط شکسته نستعلیق را نه به عنوان عامل فرعی و خبررسان، بلکه به عنوان یک عنصر گرافیگی در آثار خود به کار برده است. انجمن بین المللی طراحان گرافیک او را به عنوان یکی از 12 طراح گرافیک برتر جهان برگزیده است.
زندگینامه
قباد شیوا طراح در سال 1319 در شهر همدان چشم به جهان گشود. پدرش آشنا به شعر و عرفان و در نواختن تار زبردست بود و آوازی خوش داشت. مادری که او را پرورش داد در واقع نامادری مهربان و باهوشی بود که قباد و برادرانش را به مانند فرزندان خود دوست داشت. پدرش کارمند بود و برادر بزرگترش در بیمارستان آمریکاییها در همدان کار میکرد. همین برادر بود که کارتهای کریسمسی را که آمریکاییها به او هدیه میدادند برای قباد به ارمغان میآورد و آن کارتها گرایش به نقاشی را در قباد زنده کردند. کشیدن طرحهای روی آن کارتها نخستین تمرینهای قباد در راه فراگیری هنر و مهارت نقاشی کردن بود.
در دوران دبیرستان در کلاس سیف الله گلپریان از سهلایی و مقوا و هر آن چه که میشد کاردستی درست میکرد. اما یک روز که همهی دانش آموزان باید کاردستیهای خود را تحویل میدادند، قباد کاری انجام نداده بود. هنگامی که استاد از قباد خواست کار خود را نشان بدهد، ترس سراپای قباد را فراگرفت اما ناگهان به یاد آورد که طرح یکی از کارتتبریکها را روی فیبر با رنگ پودری کشیده و در جیبش گذاشته بود. به ناچار همان را به استاد نشان داد و منتظر توبیخ او شد. اما استاد گلپریان نقاشی را با علاقه نگاه کرد و پس از این که دریافت قباد آن را کشیده است، جلوی همکلاسیها از او و نقاشیاش بسیار تعریف کرد. این رویداد گرایش قباد را به نقاشی بیش از پیش افزایش داد.
به زودی قباد دریافت که سیف الله گلپریان کلاس نقاشی دارد. اما کلاسش ویژهی دختران بود و پسرها را راه نمیدادند. با وجود این، قباد از پدرش خواست که از دوست دیرینش بخواهد پسرش را در کلاس نقاشی بپذیرد. گلپریان که به توانمندی قباد در نقاشی آشنا بود پذیرفت که او به عنوان دستیار به کلاسش راه پیدا کند. قباد در ساختن رنگ به استاد کمک میکرد و از او شیوههای رنگگذاری و نقاشی را میآموخت. چندی نگذشت که قباد از ماندن در آن کلاس خسته شد، زیرا کار اصلی آنها نسخهبرداری از نقاشیهای چاپ شدهی خارجی بهویژه روسی بود. از این رو، به دامن طبیعت پناه برد و تا پایان دورهی دبیرستان به نقاشی از طبیعت پرداخت.
هنگامی که قباد تصمیم گرفت برای رفتن به دانشکدهی هنرهای زیبا خود را آماده کند با مخالفت خانواده رو به رو شد. پدر به دلیل وابستگی عاطفی به قباد مخالف رفتن او به تهران بود و دیگران معتقد بودند که با نقاشی نمیتوان هزینهی زندگی را فراهم کرد. این مخالفتها باعث ناراحتیهای روانی برای قباد شد و سرانجام او را به بیمارستان کشاند. پزشکان به خانوادهی قباد سفارش کردند که او را در کارهاش آزاد بگذارند و گر نه حال او بدتر میشود. به این ترتیب، قباد جواز رفتن به دانشگاه را پیدا کرد و پس از این که یک بار در کنکور دانشگاه پذیرفته نشد، سرانجام به آرزوی خود رسید و همراه بزرگانی چون عباس کیارستمی، فرشید مثقالی، آیدین آغداشلو و ابراهیم جعفری، دورهی آموزشی خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد.
زندگی در تهران دشواریها خود را داشت و خانوادهی شیوا نمیتوانست از پس هزینههای زندگی و تحصیل شیوا برآید. همین تنگنای مالی باعث شد که او به نقاشی تبلیغاتی(گرافیک) رو بیاورد. هر چند شیوا آن نخستین کارها را مزخرف دانسته است، اما همان کارها باعث چرخیدن نگاهها به سوی او شد و کانون آگهی زیبا جایگاهی را برای او در نظر گرفت. کار شیوا شبیه کاری از نمونههای خارجی بود و این کار هر چند برایش خسته کننده بود، اما برای گذران زندگی با ناچار به آن تن داد.
هنگامی که از مجلهی تماشا، هفتهنامهی اطلاع رسانی صدا و سیما، به سراغ شیوا آمدند همه چیز دگرگون شد. آن مجله فرصتی برای نوآوری فراهم کرد و باعث آشنایی با نویسندگانی شد که او را به کارگزینی صدا سیما معرفی کردند و شیوا به عنوان یکی از کارکنان واحد دکور صدا سیما به طراحی دکور، پوسترهای اطلاعرسانی، از جمله پوسترهای جشن هنر شیراز، و روی جلد کتابهای انتشارات سروش پرداخت. او با کارهای برجسته و پسندیدهی خود مدیران تلویزیون را متقاعد کرد که واحد گرافیک صدا و سیما را راهاندازی کننند. سپس، شیوا تصمیم گرفت واحد گرافیک انتشارات سروش را راهاندازی کند و برای این که به چند کشور اروپایی سفر کرد تا ببیند واحدهای انتشاراتی در دنیا چگونه کار میکنند و با چرخهی کار آشنا شود.
کارهایی که شیوا در آن سالها انجام داد نه تنها او را به عنوان یکی از طراحان گرافیک ایرانی پرآوازه کرد بلکه جایزههای جهانی را نیز برایش به همراه داشت. او جایزهی دوسالانهی پوستر بورنو را برد، مجلههای گرافیک کارهایش را چاپ میکردند و تا اندازهی در جهان شناخته شده بود. با وجود این، احساس کرد که به فراگیری “علم گرافیک” نیاز دارد. از این رو، برای دانشگاه پرت(Pratt) نیویورک درخواست فرستاد و پذیرفته شد. زمانی که برای نام نویسی به آن دانشگاه رفت به او گفتند که باید با هیئت علمی مصاحبه کند. شیوا تصور می کرد که این مصاحبه بخشی از فرآیند پذیرش دانشجوی آن دانشگاه است. اما هنگامی که به جلسهی مصاحبه رفت متوجه شد که آنها تصور میکردند شیوا برای درسدادن درخواست داده است. هنگامی که فهمیدند او برای درس خواندن آمده است، شگفت زده شدند، چرا که از پیشینهی کاری او بر میآمد که جوایز شناخته شدهای را برده است. آنها گزینش واحدها را به خود شیوا سپردند و او فقط درسهای پایهای گرافیک را برگزید و این بار نیز همگان را شگفتزده کرد.
هنوز زمان زیادی از رفتن شیوا به آمریکا نگذشته بود که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و همه چیز تا زمانی که چندان روشن نبود به صورت نامشخص درآمد و پولی برای او فرستاده نمیشد. از این رو، برای گذران زندگی خود و خانوادهاش و فراهم کردن هزینهی مواد و ابزار کارش به جست و جوی کار پرداخت و سرانجام در کارگاه گلیزر، از طراحان گرافیک سرشناس آمریکایی، پذیرفته شد. او به کمک گلیزر توانست به مدرسهی هنرهای تجسمی نیویورک نیز راه یابد. سرانجام پس از فراهم شدن اندوختهای ارزشمندی از دانش گرافیک در سال 1360 به ایران بازگشت.
شیوا پس از بازگشت به ایران تا زمان بازنشستگی در صدا و سیما کار کرد و در دانشکدهی هنرهای زیبای تهران، دانشگاه الزهرا و دانشگاه آزاد به تدریس پرداخت. پس از بازنشستگی کارگاه شخصی خود را بر پا کرد و کار آموزشی را به شیوهی دیگری پی گرفت. این بار به جای این که او به دانشگاه برود، از دانشجویان خواست به کارگاهش بیایند و دانش گرافیک را در عمل بیاموزند. اکنون قباد شیوا مدیر آموزشگاه فرهنگی هنری شیوا در تهران است و به آموزش گرافیک ایرانی به هنرآموزان جوان میپردازد تا رهپویان راه او گرافیک ایرانی را به پیش ببرند.
اندیشههای گرافیکی
قباد شیوا در چند دهه فعالیت هنری خود کوشیده است آثار گرافیکی نوین با روح و فرهنگ ایرانی پدید آورد و بر این باور است که: ” ما باید با فرهنگ خودمان در گفت و گوی گرافیک جهانی حضور داشته باشیم.” او در گفت و گوهایی که با رسانههایی گوناگون داشته، از کم توجهی هنرمندان معاصر ایران به فرهنگ خودی گلایه کرده و چنین گفته است: ” ما غافلیم در کشوری زندگی میکنیم که آن چه در رابطه با ماست، یعنی هنر ما، از منابع نفتی سرشارتر است. متاسفانه در طول تاریخ معاصر هنرمندان هیچ نگاهی به این کشور عزیز ندارند و این جای تاسف است.” او به هنرمندان جوان سفارش میکند که به فرهنگ خود فکر کنند و آثاری پدید آورند که برخاسته از فرهنگ بومی باشد و راهکار دستیابی به این هدف را آزاد اندیشه از قید و بندهای مکتبهای بیگانه میداند و حتی بر این باور است که: ” ما باید برای رسیدن به یک شناسنامهی فرهنگی، آن قدر بدون گرافیک باشیم تا گرافیک خودمان را به وجود آوریم.”
البته شیوا فقط به کار بردن عناصر هنر ایرانی مانند شمسه و ترنج را در یک اثر هنری کافی نمیداند، بلکه آن اثر باید بازتاب روح ایرانی باشد. به نظر او: “وقتی اثری دارای روح ایران باشد به آن میگویند گرافیک ایرانی. همان گونه که وقتی دارای روح لهستانی یا آلمانی باشد به آن جا تعلق پیدا میکند.” او فرهنگ ایرانی را فرهنگ غیرمستقیم و رازآلود میداند و بر این باور است که: ” اگر در آثار هنرمند رمز و راز وجود داشته باشد بدون هیچ گونه موتیف ایرانی، آن اثر شرقی و به طبع ایرانی است.” از سوی دیگر ممکن است در یک پوستر موتیف ایرانی یا خط ایرانی به کار رفته باشد، اما آن اثر ایرانی نباشد. چنان که خود او مثال میزند: “من یک پوستر دارم از یک گرافیست ژاپنی که با کتیبهای به خط ایرانی کار شده است اما هنوز هم این اثر بسیار ژاپنی است.”
شیوا تقسیمبندی گرافیگ را به تجاری و هنری چندان درست نمیداند و یادآور میشود که چند میلیون نفر در جای جای جهان هستند که روشها و ابزار گرافیک را خوب میشناسند و میکوشند نیاز گرافیکی مردم را در حوزههای اجتماعی، فرهنگی یا اقتصادی پاسخ دهند. این دسته نمایشگاهی برای آثار خود برگزار نمیکنند، اما کار خود را درست انجام میدهند. اما در هر کشوری شمار اندکی پیدا میشوند که : ” در ضمن کاری که انجام میدهند خواستار این هستند که اندیشه، نگاه و حضور خود را در اثرشان بیان کنند. اینها همان گرافیستهای مولف هستند و دستاورد کار همین هنرمندان است که نمایانگر جامعه، فرهنگ و جغرافیای آنان است.” شیوا کوشیده است از این دسته باشد و خوشبختانه چنین است.
به نظر شیوا کسی که طراحی نمیداند، نمیتواند گرافیست خوبی باشد. او با هنرجویان سفارش میکند بسیار طراحی کنند و از همان آغاز به گرافیک رایانهای روی نیاورند بلکه آن را به خدمت طراحی در بیاورند. شیوا پیشبینی میکند که غربیها کم کم رایانه را در کار گرافیکی کنار میگذارند و میگوید: ” آنها خودشان طراحی کامپیوتری را قبول ندارند و به افرادی که مینشینند رو به روی کامپیوتر و طراحی میکنند به اصطلاح میگویند: عروسک خیمه شببازی. جالب اینجاست به تصاویری هم که با این سیستم بیرون میآید میگویند: “فحشای تصویری”. غرب در حالی که خودش سازنده کامپیوتر است اما در حال حاضرکوشش میکند تا از آن فاصله بگیرد.”
نگاه شیوا به هنر اسلامی نیز بسیار نو و آموزنده است. او دلیل نزدیکی هنر اسلامی به ریاضیات و هندسه را حقیقتگرایی هنرمندان مسلمان میداند. او در این باره میگوید: ” تصویر شما، خود شما نیست، تصویر شما دروغی از شما است. هر چقدر تصویر ماهرانهتر باشد، دروغ ماهرانهتری است. یک گل همان گل است، اما تصویرش نه. اما یک مربع همیشه مربع است و دیگر اشکال هندسی هم همین گونه است. به همین دلیل هنرمندان اسلامی رفتند سراغ عناصر بصری که حقیقت دارد و این باعث شد هنر اسلامی، هندسی شود و حالا در غرب میبینیم که پس از هجوم فیگور طی قرنهای متمادی، در هنرهای تجسمی بالاخره به انتزاع رسیدهاند، یعنی چه بخواهیم و چه نخواهیم آنها به انتزاع رسیدند، در صورتی که هنر اسلامی از ابتدا چنین بود. برای مثال، میکل آنژ در خلق اثر «روز محشر» بر سقف کلیسای سیسیتن خدا را یک پیرمرد ریشدار نشان میدهد، اما در هنر اسلامی خدا یک نقطه است که این به ذهنیت امروزه ما نزدیکتر است و بنابراین هنر خالصتری است.”
شیوا از درک نادرست غربیها از هنر اسلامی انتقاد میکند و میگوید: ” غربیها چون این هنر را درک نمیکنند، آن را تزئین نامیدند، درحالی که اینها بیان است نه تزئین، بیانی در قالب ابزار خالص که همان هندسه است. آنها چه هنری را هنر تزئینی میگویند؟ از لحاظ علمی هنری که معماری را تغییر نمیدهد، تزئینی است. اما اگر شما کاشیکاریهای گنبد مسجد شیخ لطف الله را بردارید، دیگر آن جلوه پیشین را ندارد. بنابراین هنر اسلامی هنری بیانگر است. در این هنر همه شکلها دارای معنی است و فقط یک چیز تزئینی نیست. هنر اسلامی یکی از خالصترین هنرهایی است که بشر به آن دست یافته است.”
او بر این باور است که هنر اسلامی بسیار نو است و فقط به دلیل ناآگاهی و کم توجهی ما گرد کهنگی بر آن نشسته است. او میگوید:” درست است که هنر اسلامی طی قرنها شکل گرفته، اما بسیار مدرن است. من پژوهشگر یا تاریخ نگار نیستم و اگر به این هنر علاقهمند شدم، به این دلیل است که حرف آنها پس از دویست سال، هنوز حرف امروز است و این یعنی مدرنیته. ما مدرنیته را از قدیم داشتهایم. به نظر من شاهکار هنری، امضایی است که من در مسجد جامع یزد دیدم و آن هم شکل و نحوه قرارگیری امضای یک استاد کاشیکار بود که در یکی از طاقیها نصب شده بود و هنگامی که من آن را با سواد امروز میبینم، فکر میکنم بسیار مدرن است. اگر خود من این کار را انجام بدهم، به من میگویند تو یک کانسپچوالیست مدرن هستی. صحبت اصلی من در این است که ما تجلی هنرمندانه را از هزار سال پیش داشتهایم، اما چرا دیده نمیشود؟ شاید باید نیکلاس شیفری باشد که با حس کنجکاوی آنها را ببیند و دوباره آن را عرضه کند تا ما آن را بفهمیم؟ ”
تعریف شیوا از مدرنیته نیز متفاوت از دیگران است. به نظر او: ” مدرنیته خشت آخری است که باید روی خشت زیرین و با تکیه به آن نهاده شود. هر چند که این خشت آخر، شکل و ماده و اندازهی خودش را داراست. تا طاقچه و سکو و زمینهای نباشد، گلدان شما چگونه ایستایی خواهد داشت؟ گلدان معلق هم محکوم به سقوط و تکه تکه شدن است. سنت و میراث هم مثل پدیده DNA به چگونگی حضور جسمی و روحی ما شخصیت میدهند .” او افسوس میخورد که در جامعهی ما “گذشته” را مترادف “کهنگی” میدانند و میگوید: ” این شیوه از نگاه باید از اذهان محو شود. مادر کهنه نیست، مولوی کهنه نیست، مینیاتور کهنه نیست، خط و خطاطی کهنه نیست، آقا لطفعلی صورتگر شیرازی هم کهنه نیست، فرش هزار نقش ما هم کهنه نیست. سماور، حافظ و ابر و باد هم کهنه نیستند. اینها و خیلی چیزهای دیگر گوشت و استخوان و رگ و پی ما هستند. بازگشت به خودمان، بازگشت به کهنگی نیست. ”
او نمونههای خوبی از تازگی فرهنگ دیرین ایران دارد و از جمله گفته است: ” ژرژ براک وقتی حروف و نوشتهها را به عنوان فرم با تصویر همنشین کرد و پایههای مکتب کوبیسم پیریزی کرد، همان موقع گفت که این تداخل تصویر و حروف را از دیر باز در مینیاتورهای ایرانی یافته است و ما میدانیم بین این کشف ژرژ براک در مکتب کوبیسم و میراثهای مینیاتوری ما دست کم 300 سال فاصله زمانی وجوددارد. پس باید به هوش باشیم و قدر میراثهایمان را بدانیم. ”
سپاسگذاری جهانیان
به روزگاری که شیوا کار گرافیکی را آغاز کرد، گرافیک ایران تابع گرافیک لهستان بود. اما او همواره از خود می پرسید چرا میگویند گرافیک لهستان، گرافیک ژاپن و نمیگویند گرافیک ایران. از این رو تصمیم گرفت گرافیک ایرانی کار کند و برای نخستین بار از طغرانویسی و خط شکسته نستعلیق به عنوان یک عنصر گرافیکی در پوستر پنجمین جشن هنر شیراز بهره گرفت. شگفت این که همین نوآوری او بسیار به چشم آمد، آوازهی او را در جهان فراگیر کرد و آن پوستر را به موزههای آمریکا و اروپا فرستاد. هر چند شیوهی کار او در کشور خودش با بیمهری برخی از هنرمندان رو به رو شد، اما زمانی که در آمریکا بود با برگزاری نمایشگاه کوشید گرافیک ایرانی را به جهانیان معرفی کند و باز هم جای شگفتی است که ناایرانیها بسیار زودتر از ایرانیها به ارزش گرافیک ایرانی او پیبردند.
هنگامی که شیوا در دانشگاه پرت به فراگیری دانش گرافیک میپرداخت، خود دانشگاه نمایشگاهی بزرگ از آثار او برگزار کرد. برای آن که بازدیدکنندگان آشنایی چندانی با ایران و هنر آن نداشتند، شیوا عکسهایی از کتاب “ایران پل فیروزهای” اثر رولف بنی را به صورت اسلاید در نمایشگاه به نمایش گذاشت و هر جا که نیاز بود به بازدیدکنندگان توضیح میداد که در کدام پوستر از آجرکاری یا نقش و نگار ساختمانی که در اسلایدها میبینند، بهره گرفته است. نمایشگاه بسیار پر شور بود و آوازهی آن در نیویورک پیچید تا این که یک روز گروهی با دستگاههای عجیب و غریب به نمایشگاه آمدند و صدای قباد را به عنوان یک هنرمند برجسته ضبط کردند تا با موشک و دستگاههای ویژه به فضا بفرستند تا اگر در سیارههای دیگر حیات هوشمندی وجود داشته باشد، پیام نخبگان زمین را دریافت کنند.
انجمن بین المللی طراحان گرافیک(AGI)، که در برنامهی تازهای 12 کتاب از آثار 12 طراح گرافیک برتر جهان را با عنوان استادان بزرگ بین المللی طراحی گرافیک(International Masters of Graphic Design) منتشر کرد، یک جلد را به قباد شیوا اختصاص داد. این کار که حتی برای خود شیوا نیز شگفتانگیز بود با عث شد که شیوا با دفتر آن انجمن تماس بگیرد و دلیل گزینش خودش را به عنوان یکی از 12 استاد برتر گرافیک معاصر جهان بپرسد. چنین پاسخ شنید: “کارهای شما هویت مستقل و خاص دارد و شاخص گرافیک ایران است.” آری، شیوا به هدفی که از سالها جوانی پیگرفته بود، دست یافت، چرا که میخواست در کنار گرافیک آلمان، گرافیک لهستان و گرافیک ژاپن، از گرافیک ایران نیز سخن به میان آید.
سرانجام نام شیوا در ویرایش 2007 دانشنامهی بریتانیکا به عنوان یکی از سه طراح گرافیک برجستهی کشورهای در حال توسعه در کنار نام یک طراح گرافیک آفریقایی و یک طراح گرافیک آرژانتینی آمد. به نظر نویسندگان بریتانیکا، آثار این سه هنرمند پیام آور سنت و فرهنگ سرزمینی آنهاست. آنها به تحلیل آثاری از شیوا پرداخته و پوستر بزرگداشت سعدی شیوا را نیز به عنوان نمونهی برجستهای از گرافیک ایرانی چاپ کردهاند. در بخشی از آن مقاله چنین آمده است:
“طراحان کشورهای در حال توسعه طرحهای خود را اغلب با رویکردهایی برگرفته از کشورهای صنعتی پدید میآورند، اما برای برقراری ارتباط دیداری کارآمدتر آن را با سنتهای محلی و ملی در هم میآمیزند. در سدهی بیستم میلادی قباد شیوا، طراح گرافیک ایرانی، جعبه رنگ نقاشی، خوشنویسی و صفحه آرایی نسخههای خطی را در کارهای گرافیگی خود وارد کرد. کارهای او از بستهبندی تا آگهیهای تبلیغاتی و مجلهها و روزنامهها تا پوسترهایی برای جشنها و همایشها گسترده است. برای مثال، پوستر او برای هشتصدمین سالگرد تولد شاعر نامدار ایرانی سعدی این مهارت او را در به گارگیری رنگ و تواناییاش را در آفریدن تصویری باطراوت به خوبی نشان میدهد. این تصویرسازیهای سبکدار، ادامهی سنتهای کتابهای خطی ایران کهن است، اما در بافتی از ذائقهی طراحی معاصر.”
شیوا در نگاه هنرمندان
علیاصغر محتاج، نقاش و طراح گرافیک، یکی از پوسترهای ارکستر مجلسی رادیو تلویزیون ایران را که در آن یک ویولون سل تکیه کرده بر صندلی با رنگهایی در هم پیچیده و بسیار لطیف نمایش داده شده است “لبخند ژکوند” قباد شیوا میداند.
لیلی گلستان، نویسنده و مدیر گالری گلستان، نیز همین پوستر را بسیار زیبا و هوشمندانه و دوست داشتنی می داند و سنتی و مدرن بودن کارهای شیوا را این گونه بیان کرده است: ” کارهایش به همان اندازه سنتیاند که مدرن. از عناصر سنت مثل درخت سرو، گل سرخ، خوشنویسی و گل و مرغ استفادهی مدرن میکند و چه بجا. پس من ایرانی قرابت زیادی با اثر حس میکنم و اوی غیرایرانی هم رنگ و بوی اینجایی را خوب متوجه میشود.”
پرویز کلانتری، نقاش، اثرپذیری قباد شیوا را از فرهنگ ایرانی این گونه بیان کرده است:”من با چشم خودم او را دیدم که روی فرشی که قالیچهی حضرت سلیمان نبود بر فراز شهر به پرواز درآمد و در پروازش به انگلستان و فرانسه و آمریکا رفت و سر از نشریات بین المللی گرافیک درآورد. همان فرش خوش نقش و نگاری که همهی عمرش از سالهای کودکی تا هنوز هم روی آن میخوابد و نقش خوابهایش را روی پوسترها برای ما تعریف میکند.”
علی خسروی، طراح گرافیک، از نقش قباد شیوا در وارد کردن خط فارسی و موتیفهای سنتی در طراحی گرافیک مدرن ایران چنین گفته است: ” آن سالها هنرمندان گرافیک با تصور مدرن شدن و مدرن بودن، عناصر تصویری سنتی را کنار گذاشته بودند. شیوا با نگاهی دوباره و مدرن از این عناصر تصویری استفاده کرد. از خط نستعلیق برای ساختن چند پوستر به بهترین شیوه استفاده برد، کاری که بعدها بسیاری از هنرمندان از آن تقلید کردند.”
کیوان سپهر، نویسنده و ناشر، این نوآوری شیوا را این گونه بیان کرده است: ” شیوا پس از آن که برای نخستینبار در سال 1350 ابتکار به کارگیری خط شکسته نستعلیق فارسی را نه به عنوان عاملی فرعی و فقط اطلاعرسان، بلکه به سبب استفاده از توان گرافیکی و تصویری آن در یک اثر هنری کاربردی به خود اختصاص داد، این نگاه را همچنان پیگرفت و از انرژی و جوانی تنیده در تن بازماندههای هنر باستانی و قدیم ایرانی، که به ظاهر پیر و کهنه مینماید، بهره جست.”
محسن احتشامی، طراح گرافیک، مشخصترین بخش فعالیت حرفهای قباد شیوا را طراحی پوستر میداند و در این باره گفته است: ” با وجود سفارشهای متفاوت و موضوعهای گوناگون طی سالها، استمرار یک حرکت پیگیرانه و قابل لمس در کارهایش هویداست. رنگ نکتهی فراموش نکردنی کارهای اوست … با وجودی که موضوع بسیاری از پوسترهای دههی 1350 قباد شیوا فرامنطقهای است، اما استفاده از طرحهای آزاد و کاربرد پارهای نمادهای ایرانی همچون کار با جوهرهای دوندهی رنگی به مرور پوسترهای این دوره را را بومیتر و تغزلیتر کرده است.”
آیدین آغداشلو، نقاش و طراح گرافیک، شیوهی خاص کارهای شیوا را این گونه بیان کرده است:”شیوه کارش چنان واضح و مشخص است که بیتماشای امضای کارهایش راحت میفهمیدی که کار اوست و نگاهش به خوشنویسی سنتی ایرانی، بهویژه خط شکسته نستعلیق، او را در میان بنیادگذاران گرافیک معاصر ایران شاخص و خاص کرد.”
لئوناردو دسونولی دربارهی آثار شیوا گفته است: ” من به تازگی طراحی گرافیک ایران را کشف کردهام. در آن یک شگفتی زیبا و نیرو بخش و نفسی ناگهانی حضور دارد. در دنیای مغلوب پندارهای غربی، ما نیاز به همتایی داریم که ریشه در رسم و سنت خود داشته باشد. آثار شیوا به طور عمیق بر آمده از ذائقه پارسی است.”
مرتضی ممیز (پدر گرافیک ایران)
بیوگرافی استاد مرتضی ممیز
آیا مرتضی پدر گرافیک ایران است؟
مرتضی ممیز به رود می ماند
گرافیک بعد از ممیز: دعوا بر سر ارثیه ی.... پدری
حرف آخر